تنها!

دل گرفته......
آخی .........

اعتماد ،سرمایه اجتماعی!

تو یکی از مقاله های جناب همسر که دیشب بازنویسی می کردمش اینطور آمده بود:
در کره (همچون ایران!!)کسی که بر سر کاری می آید معاونان و همکارانش را از میان آشنایان خود انتخاب کرده و چون به یکدیگر اعتماد دارند ، در افراد جدیدالورود نیز این حس بوجود می آید!(این دیگه عین ایران نیست!!)

اما در ژاپن چون افراد بر حسب توانایی ها انتخاب می شوند و نه آشنایی قبلی اعتماد کمتری بینشان وجود دارد.(همین درسته دیگه!الکی که پیشرفت نکردن!)

اضافه شده توسط بازنویس:در ایران کسی که بر سر کاری می آید از روی تعارف! آشنایانش را بعنوان همکار بر می گزیند ،آنها هم بجهت وجود همان تعارف بر سر یکدیگر کلاه گذاشته و .....

چطوریه؟

همه توی وب که هستند در آرزوی صداقت و صفا و صمیمیت و از اینجور چیزا اند، اما وقتی تو واقعیت با خیلی هاشون برخورد می کنی،می بینی که بله!!!!
میگند اگه اینطوری (یعنی:بی صفا،ریا کار و دوز و کلک)نباشی نمیشه زندگی کرد!اما من فکر می کنم اونطوری نبودم(لااقل با کسانی که ایمان نیاوردم که این خصوصیات رو داره)و هنوز تونستم زندگی کنم.اما بعضی ها از همون اول یه طور دیگه رفتار می کنن.هیچ دقت کردین بعضی ها همه زندگیشون رو دارن تو عدم(صداقت و صفا و صمیمیت ) نقش بازی می کنن؟یا شاید هم واقعا تو اون نقش زندگی می کنن!!؟