مسافرت یه روزه!

ساعت ۳ از سر کار در می آیی.
ساعت ۴:۳۰ واسه شب دعوت به شام می شی.
ساعت ۵ می ری پرو لباس واسه مهمونی جمعه این هفته.
ساعت ۶ راه می افتی طرف اوشان و فشم.
ساعت ۷:۲۰ بعد از کلی ترافیک اتوبانهای صدر و بابایی می رسی اوشان.
خوردن شام توی فضای باز و خنک بعد از فرار از این گرمای وحشتناک و دمدار تهران واقعا می چسبه.
خوابیدن زیر پتو و لحاف و همچنان یخ زدن از سرما و شنیدن صدای بارون شبانگاهی هم واقعا مزه داره.
صبحانه با نون و کره و مربای محلی و حرکت به سوی تهران که ساعت ۱۱:۳۰ سرکار حاضر بشی.

کوتاه بود ولی خیلی کیف داد.

هنوزم واسه هر امتحان تن و بدنم میلرزه!نمی دونم چرا هرچی بزرگتر هم میشم فایده نداره.عین کلاس اولی ها میشم! تابحال غیر از یه نمره ریزپردازنده دانشگاه نمره های خیلی بدی هم نگرفتم ها. ولی بازم از امتحان یه جورایی می ترسم.
دیروز هم با این اوضاع و احوال، امتحان win xp+2003 server از دوره های MCSE رو دادم و نمره کامل گرفتم.
البته از همین شرکت ایرانی نه مایکروسافت ها!

ماجرای ایران و اروپا

نمی دونم این سران اروپایی هنوز دیدشون به ایران و روسای ما عین زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه هستش یا روسای ما واقعا دارن عین پدرانشون با این اروپایی ها تا می کنند که این دومی بعید نیست! تعلیق داوطلبانه یعنی چی اصلا که اینهمه دردسر واسمون درست کرده؟!

در هر صورت آدم از این خط و نشون کشیدن اروپایی ها بدجوری احساس حقارت می کنه.