برای اولین بار بود که تمام مراحل کفن و دفن و مراسم ها رو از نزدیک دیدم.انگار یه آرامشی بهم دست داد.قبلش خیلی از مرگ می ترسیدم.اما حالا زیاد نمی ترسم.حداقل نسبت به قبل.
هیچ وقت مرگ کسی باورم نمی شد.اما اینبار که جسد بی روح رو دیدم انگار تازه فهمیدم مرگ یعنی چی.

اکثرا توی همون ۷روز اولی که کسی فوت می کنه توی خواب بعضی ها میاد و انگار یه خبری از خودش میده و با وجود بیماریهایی هم که داشته خیلی سالم و سرحال توی خواب ماها میاد،شاید اینم تاییدی باشه به زنده شدن مردگان در عالم برزخ بدون ناخوشی های جسمی این دنیایی.نه؟

نمی دونم چرا تا یکی میمیره همه احساساتی شده و همه چی یادشون میره و آدمای خوبی می شن؟! اما باز دوباره یه ۷-۸ روز که می گذره احتمالا روز از نو و روزی از نو.

پسره ۸ سال به مامانش سر نمی زنه و مامانه همش تو غصه اینکه چرا پسرش بهش سرنمی زنه می مونه، آخرش پسر میاد سر مزار مادر و گریه و زاری و ... .