به...

بزرگترین مراتب حماقت ، زیاده روی در تحسین و توبیخ است .

خونه تکونی

سریالای ماه رمضون امسال هم تموم شد.برخلاف سریالهای بی محتوای سالهای قبل امسالی ها سعی کردن به نوعی صفت ناپسند حسادت رو نشون بدن و آثار و عواقبش.چیزی که شاید تمام ضربه ها از اونجا به آدم میخوره.
و سریال کمکم کن هم که ماشاا... به همه ابعاد منشور بد بودن پرداخته بود.حالا هر چند سطحی اما شاید همینها واسه خیلی ها کفایت کنه.اعتماد بی جا به دوستان،پرهیز از سوءظن و گفتگو جهت رفع اختلاف، رسیدگی به کاستی های زندگی دینی خودمون که وقتی رفتیم اونطرف دستمون کوتاهه.

چیزی که جالبه اینه که انگار یه تلنگری به همه خورده و هر کی که جدید می یاد میخواد یه کارای جدیدی بکنه که واقعا کارستون باشه.هر سال تو همه سریالها یه دختر و پسر سوژه اصلی بودن و آخر داستان به هم می رسیدن و یه جشن عروسی چاشنی همشون بود.اما امسال انگار جناب ضرغامی یه دستی بالا زده و یه تغییراتی تو سازمان دادن.یه نمونه دیگه اش هم اخبار ساعت ۸:۳۰ هستش که واقعا خلاصه و کامل یه اخبار کلی رو به گوش مردم میرسونه. فکر می کنم خبررسانی صحیح توی این بخش خودنمایی می کنه.انگار فهمیدن که باید به تمام سلیقه ها بها داد و کم کم دارن شخصیتهای جدیدی رو وارد تلویزیون می کنن.

به هر حال باید منتظر موند و دید که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

مرگ

هرچند که روزها و یا ماهها رو در کنارش بودی و آرزوی آرامش براش میکردی و مرگ رو تو چشماش میدی اما شنیدن خبر مرگش...
بلافاصله یاد تمام خوبیهاش می افتی و دلت می سوزه.اینکه چه آدمی بود و چه کارای بزرگی کرد و آخرش در طی دو سال آخر عمرش در فراق همدمش اینطور زمینگیر شد.بعضی از قدیمی ها محبتشون رو به زبون ادا نمی کنن اما در عمل میبینی که چه میکنن.۷روز از فوت مادربزرگم نگذشته بود که پدربزرگم شدیدا زمینگیر شد، نه کسی رو می شناخت، نه قادر به حرف زدن بود، و نه تاب زندگی کردن رو داشت...
چه بی وفایی هایی که از طرف اونایی که براشون برای رضای خدا قدم برداشته بود، بهش نشد و اون براش مهم نبود و باز هم به تلاشش ادامه داد و... حالا همونا توی مراسمش اومدن و گریه می کنن و از خوبیهاش میگن و طلب حلالیت می کنن.

چرا هیچ کدوم مرگ رو قبول نداریم و به شیوه فراموشی و نسیان زندگی می کنیم و با دیدن مرگ دیگری اونقدر تو فکر می ریم و دگرگون میشیم ولی دوباره با گذشت ۶-۷ روز ... روز از نو روزی از نو؟

این چند روزی که نبودم رفتیم پدربزرگمون رو راهی اون دنیا کردیم و اومدیم.دیگه نه پدربزرگ داریم نه مادربزرگ!


ولی خداییش یه کمی بداخلاق بود!