تنبلی ممنوع!

منم مثل خیلی های دیگه تنبلم.تنبلیم میاد که زرنگ بشم!

هر روز که میخوام چیزی اینجا بنویسم تنبلیم میاد!
۵شنبه که با هدی و لیلا رفتیم کن گفتم اومدم حتما یه چیزی می نویسم.آخه لیلا کلی از وبلاگ نویسیم تعریف کرد.من و هدی هم در عوض خرمای امیر آقا رو تبلیغ کردیم که اتفاقا گرفت.نمی دونم حالا لیلا با گاری رفت دم شرکت هدی اینا که خرما بفروشه یا نه!

ولی از امروز صبح زود (ساعت۹) که اومدم سر کار تصمیم گرفتم که زرنگ بشم!
اول صبحی المیرا آدرس ولاگ جدیدش رو داد و همینطور که داشتم میخوندمش به این مطلبش رسیدم که :

وقتی می گویی «یک روزی» خواهم نوشت، خواهم سرود، خواهم گفت، خواهم کرد همیشه تا ابد با آن کاری که می خواهی بکنی، با آن چیزی که دوستش می داری «یک روز» فاصله داری. همیشه تا ابد «یک روز» دور هستی.

.این فاصله را بردار! و تا ابد در «همین لحظه» باش.

.حق روح ما این فاصله های کشدار بی معنا نیست.

.او با فاصله بیگانه ست.


آره اینم یه آمپول پنی سیلین واسه دوری ویروس تنبلی!


پ.ن: یه روز صبح زود اومدیم سر کار ها! هر کی از دم در اتاقم رد میشه میگه سحرخیز شدی!چه خبره!

پ.ن: میشه یک لطفی بکنید؟

پیشرفت حیوانات!

کسی دیده مرغ هم بخونه؟ عین خروس؟ مرغ همسایه ما میخونه! قُد قُد نمی کنه ها! فقط یه دونه میگه «قو» اینجوری : قووووووووووووووووووووووووووووو ! آدم از خنده نمی تونه بخوابه!

فضولی!

یه چند وقتیه حس می کنم شدیدا آلزایمر گرفتم! شدیدا فراموشکار شدم .

دیدین آدم یواشکی میره توی وبلاگ بنده خدایی و چاخانهایی رو که نوشته میخونه چقدر کیف میده و  از خنده میمیره!
خب عیب نیست که هر کی توی وبلاگش اونی باشه که دلش میخواد!