سال نو مبارک

فقط اومدم سال نو رو تبریک بگم .سال خوب و خوشی داشته باشید تا بعد.....

بحث۲

امروز به وبلاگ مهران  که سر زدم ، دیدم از دردهای مشترک سخن گفته شده.در رابطه با مشکلات اجتماعی ما ایرانیان.تقریبا همون چیزایی که من می خواستم در رابطه باهاشون بحث کنیم.
اینکه خیلی از ماها به محض اینکه مورد احترام قرار بگیریم خودمان را گم می کنیم .
اینکه نوآوری ها را به مُدی مسخره تبدیل می کنیم!
اینکه ثابت کرده ایم که همیشه باید بالای سرمان زور باشد
اینکه احساسی عمل می کنیم 
اینکه هر جه بیشتر به جلو حرکت می کنیم ، از فرهنگ اصیل خود دورتر می شویم.

به نظر من منشا همه مشکلات ما احساسی بودن ماست
شما فکر می کنین چطور میشه اینطور نبود؟آیا امکان تصحیح تمام اینها وجود دارد؟آیا امکان رسیدن به جامعه آرمانی وجود دارد؟آیا میشود طوری زندگی کرد که بسیاری از قوانین دست و پاگیر کنار بروند؟آیا می توان عقلی عمل کرد و اینقدر احساسی نبود؟

نتیجه بحث۱

خیلی دلسرد شدم از اینکه کسی حال تبادل فکری نداره!نمی دونم دیگه چی بگم!یکی از علاقه مندیهای من اینه که سر موضوع خاصی بحث جمعی بکنم و در آخر نتیجه ای برای من و مخاطبام داشته باشه.اما به زور که نمیشه کسی رو مخاطب کرد.اونم گوش نمیده و فقط سرش رو تکون میده اینجوری:

پس این لینکها رو یه نگاه بندازین:
شام غریبان میدون محسنی
کتک کاریهای تاسف بار مجلس
متن نطق پیش از دستور موسوی خوئینی