امروز به وبلاگ
مهران که سر زدم ، دیدم از دردهای مشترک سخن گفته شده.در رابطه با مشکلات اجتماعی ما ایرانیان.تقریبا همون چیزایی که من می خواستم در رابطه باهاشون بحث کنیم.
اینکه
خیلی از ماها به محض اینکه مورد احترام قرار بگیریم خودمان را گم می کنیم .
اینکه نوآوری ها را به مُدی مسخره تبدیل می کنیم!
اینکه ثابت کرده ایم که همیشه باید بالای سرمان زور باشد
اینکه احساسی عمل می کنیم اینکه هر جه بیشتر به جلو حرکت می کنیم ، از فرهنگ اصیل خود دورتر می شویم.
به نظر من منشا همه مشکلات ما
احساسی بودن ماست
شما فکر می کنین چطور میشه اینطور نبود؟آیا امکان تصحیح تمام اینها وجود دارد؟آیا امکان رسیدن به جامعه آرمانی وجود دارد؟آیا میشود طوری زندگی کرد که بسیاری از قوانین دست و پاگیر کنار بروند؟آیا می توان عقلی عمل کرد و اینقدر احساسی نبود؟