ما همــــه آفتابگــــــردانیــــم...

 

گل آفتابگردان روبه نور می چرخد و آدمی رو به خدا ما همه آفتابگردانیم اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگران نیست ...

 

وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد. آفتابگردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد. اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد.


آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را می داند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید کاری ندارد. او همه زندگیش را وقف نور می کند. در نور به دنیا می آید و در نور می میرد نـــــــــور می خورد و نور می زاید.


دلخوشی آفتابگردان تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا. بدون آفتاب آفتابگردان میمیرد. بدون خدا، انسان.

روزی که آفتابگردان به آفتاب پیوندد دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که توبه خدا برسی؛ دیگر ((تویی)) نمی ماند و گفت من فاصله هایم را با نور پر می کنم. تو فاصله ها را چگونه پر می کنی؟ ...

...

نام آفتابگردان همه را به یاد آفتاب می اندازد . نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟


...

 

از وبلاگ زیبای زندگی

ریش سفید دوستان!

آخه من نمی دونم واسه کی تاحالا رفتم خواستگاری که بهم بیاد برم دنبال دختر بگردم واسه برادر دوستم! واسه برادر خودم نرفتم دنبال دختر!

آخه از این آدما هم نیستم که خیلی اجتماعی باشم و خیلی با دوست و آشنا روابط آنچنانی داشته باشم!

یکی از بچه ها گیر داده به من که برو واسه برادرم یه دختری با فلان مشخصات پیدا کن!!!