هنوزم واسه هر امتحان تن و بدنم میلرزه!نمی دونم چرا هرچی بزرگتر هم میشم فایده نداره.عین کلاس اولی ها میشم! تابحال غیر از یه نمره ریزپردازنده دانشگاه نمره های خیلی بدی هم نگرفتم ها. ولی بازم از امتحان یه جورایی می ترسم.
دیروز هم با این اوضاع و احوال، امتحان win xp+2003 server از دوره های MCSE رو دادم و نمره کامل گرفتم.
البته از همین شرکت ایرانی نه مایکروسافت ها!

ماجرای ایران و اروپا

نمی دونم این سران اروپایی هنوز دیدشون به ایران و روسای ما عین زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه هستش یا روسای ما واقعا دارن عین پدرانشون با این اروپایی ها تا می کنند که این دومی بعید نیست! تعلیق داوطلبانه یعنی چی اصلا که اینهمه دردسر واسمون درست کرده؟!

در هر صورت آدم از این خط و نشون کشیدن اروپایی ها بدجوری احساس حقارت می کنه.

مهمونی

دیشب مهمون همون دوست چینی مون بودیم.جاتون خالی با این معده درب و داغون و تحریم شده پزشکی از اون غذاهای پر از سیر و ادویه خوردیم . ممپیا و یکی هم که اسم قلمبه و سلمبه ای داشت که مرغ سرخ شده توی سیر و ادویه فراوان بود.
الان هم حال زیاد درست و حسابی ندارم.

توی غذا پختن چه دقت و سرعتی داشتن.اندازه ها یکسان باشه.زمان پخت زیاد نشه.کی کامل جا افتاده و ... اما توی غذا خوردن!چقدر سرو صدا راه می ندازن اینا! همه رو هورت می کشن. غذاها هم همه آبکی و حتما کلی کیف می کنن که چه سروصدایی راه انداختن.طفلکی ها فکر کنم توی خونه ما غذاها توی گلوشون گیر کرده بوده! دیدم بیچاره ها همش میگن غذاهای ایرانی سنگین هستن ها!

ولی آدم میبینتشون به وجد میادواز این جهت که چقدر کشورشون رو دوست دارن و چقدر سنجیده و عقلانی همه چی رو می سنجند.اصلا هم ظاهر بین نیستن.می گفت مردم ما صدام رو دوست دارن چون جلوی آمریکا ایستاد(ما که ندیدیم؟!) ایران رو هم چون جلوی آمریکا واستاده دوست داریم.از عربها بدمون میاد چون هیچی از خودشون ندارن و فقط نوکر آمریکا هستن و اصلا از مغزشون(عین لغت خودش بودها!) استفاده نمی کنند .