این بیماری اقسام گوناگون دارد.
یک نوع آن که در بین ما آدمیان رواج دارد در رفتگی از زیر بار مسئولیتی است که خودمان به دوش خودمان انداخته ایم.طرف خودش یه کاری میکنه و بعدش که توش گیر کرد میاد که ماست مالیش بکنه!حالا خدا رحم کنه اینورش خراب نشه!
نمونه اش همین وبلاگ درددلهای یک روحانی!!!!!(آخه چه دردی دارین شماها!!!

)تا دید همه حرفاشون یه جورایی راست و درسته،کامنت دونیش رو قفل کرد!تعطیل کرد!این ضعف نیست.مثلا
برخی از این اقشار می خوان که مردم رو به راه راست هدایت کنن تا کم میارن همین کار رو میکنن!
اما منکرش نیستم که بعضی هاشون هم آنقدر قشنگ دلیل میارن و آنقدر با آرامش و خونسردی جواب می دن تازه اونم با کلامی دلنشین که آدمی شیفته اونا میشه.اما اصل مطلب اینجاست که اینا نباید توشون نخاله پیدا بشه.اگه بشه اونی که هیچی از این دین رو نمی دونه که هیچ من هم که ادعام میشه این وادی رو ترک می کنم.
من همیشه میگم مشکل جامعه ما فقر فرهنگیه!همین و بس!و همه مسئولیت هم به دوش افرادی خاص که دیگه خودشون می دونن کی ها هستن!
یکی مریض میشه کجا میره؟
آره پیش استادش.
منم شدیدا میگردم دنبال بحث.کدوم دکتر برم؟
سارا همون امین ناموسو می گی دیگه!
من اون وبلاگی که گفتی رو تا حالا ندیدم ولی اینو می دونم که فعلا تو جامعه ما دین زدایی خیلی بیشتر از جاذبش هست.
زندگی جایی برای فرار کردن نداره
این شاید یه ضعف باشه که ازش فرار می کنن؟؟؟
آدم چی میتونه بگه والا...!
همیشه اینجوری هستیم که هر جا نمیتونیم خودمونو اثبات کنیم ازش فرار می کنیم.
سلام. آخه یکم هم تقصیر خودمونه اگه شما کاری رو که باید بکنی انجام بدی احتیاج به یکی دیگه نداری وقتی هم خواستی بری پیش یکی خوب برو پیش دکتر خوبه؛ دکتر در پیت رو ول کن :)