چطور میشه که کسی رو دوست داشته باشی ولی اون تو رو نه؟
چطور میشه که به کسی اعتماد کنی ولی اون به تو نه!
چطور میشه که دلت پیش کسی باشه ولی نتونی بهش بگی؟
چطور میشه که تو رویا قشنگ می بافی اما تو واقعیت نه؟
چطور میشه که بخوای اما نتونی؟
چطور میشه که همه با هم صاف و صادق باشن؟
چطور میشه که بعضی چیزایی رو که می بینی، نبینی؟
چطور میشه که بفهمی که هستی یا نه؟
واقعا چطور میشه؟!!!!!
چطور نداره ...
سارا این ها همه شاید از آرمانگرا بودن افراد ناشی شود ٬ آرمانگراها هستند که حرف های زیبائی میزنند اما در عمل امکان آت ها وجود ندارد یا ممکن است از سوء تعبیر ها نیز ناشی شود . در ضمن سارا خانم منظور شما از بازگو کردن ضعفا را درک نکردم لطفاْ توضیح بده و حتماْ در آینده مطلبی را با عنوان فقر و فقیر می نویسم .
کاری نداره که!!! برعکس این چیزایی که نوشتی سخت تره که! میگی نه؟ امتحان کن:)
سوالایی که پرسیدی فکر کنم سخت و آسون باشن.. نمی دونم چی بگم....
اولند: افتخار منه که منم مثل دوست من ثوادمو بگیرم!! بیخود جو درست نکنین٬ دوست من رفته پی ثواد!!دومند: بله که سر جنگ دارم!! شما نه از من منذرت خواهی کردین نه از دوست من!! سومند: اینم اضافه می کردین: چه طور میشه با کسی که دشمنته سر جنگ نداشته باشی؟!!
احساس میکنم سبکم.... ما آدما اگه تغییر کنیم میمیریم.....نه؟؟... من از تغییر خیلی میترسم...... دل ما کوچیکه جایی برای تغییر نداره..اگه تغییر کنی دلت رو از دست میدی... ادمی که دل نداره احساس داره؟؟؟ ادمی که احساس نداره وقتی بمیره ...هیچ حسی نمیکنه... من دوست دارم همونی که هستم بمونم....شما چی؟؟؟..... موفق باشی..
ا! من نظر ندادم!!؟؟
سارا جونم اینم اضافه کنم:
چطور می شه آدم یه روز صبونه کله پاچه بخوره نهارم آبگوشت؟! بعد اونوقت نمیره؟
ا! نظر داده بودم که !
:)
چطور میشه که به جای پرسیدن چطور میشه یه ذره فکر کنی اون وقت خودت جواب داری .