اون آقاهه رفت این حراجه اومد!
امروز تو تاکسی یه آقاهه با بچّش(۳ یا ۴ ساله) سمت چپ من نشسته بودند.طفلکی بچّهِ مسیر تنفسیش بسته بودنمی تونست درست تنفس کنه!تازه خوابش هم برده بود.
ما هم داشتیم دیوونه می شدیم که...دیگه آخراش سروصدا اوج گرفت و خانوم سمت راستی من برگشت به آقاهه نیگاه کرد و آقاهه هم خندید!همین
آخرشم بچه رو بیدار کرد که پیاده شن گفت اِ بابا خواب بودی؟بچه هم گفت آره بابا دیشب اصلا نتونستم بخوابم!گفته بودم که!
آمدم اینبار با الفبای امنیت
آدم تو این تاکسی ها چه چیزهایی که نمیبینه!!!!!
وااااااااااا
میگم یک کاری کن.مسیر خونه تا اینجا رو پیاده بیا. انوقت مشکلات تاکسی نشینی هم نداری. برا ی خودت هم خوبه.
می گم فکر می کردی بچه خودته اونوقت بیدارش می کردی!!!!
اولند: من در ادامه ی سخنان دوست من، پیشنهاد می کنم تا خونه رو با اسب برید!! شما که گانگسری و اون ورا رو خوب بلدین!! دومند: از دوست من منذرت خواستین؟!! سومند: این امید عرب احیانا نیمیدونه با کی طرفه!! چهارمند: از دوست من منذرت بخواین!! پنجمند: معلومه که رای گیری رو دوست من میبره!! از بس احیانا سلیقش خوبه!! ششمند: متوفق باشین!!
۱-کی گفته شما در ادامه سخنان دوستم سخن بگین؟هان؟اصلا می خوام از این به بعد با اتوبوسسسس بیام!حرفیه؟
۲-واسه چی؟میه چی کار کردم؟!
۳-ایتیفاقا!
۴-ایضاً۲-
۵-پارتی بازی کردم!چون دوستمه و یه کم حالش گرفته بود گفتم افسرده نشه!
۶-ممنون.ایضاً شما!
اولند دوم: آهای فاشیست بزرگ!! اگه کامنت دوست منو اینجا ندیده بودم، همین الان دانشگاه رو به قصد قتل عوامل ایجاد رعب و وحشت در اذهان عمومی، که البته خوب نیست با دست نیشون بدم که شمائین ترک میکردم!! دوست منو میخواستین بخورین هاااااااااااااان؟!! با زیر دریایی میام به جنگتون!! فکر کردین!! دومند: وای به حال کسی که با دوست من شوخی های رعب آمیز (!!) کنه!! ازش رب درست میکنم!!
مثل اینکه ندیدی انسان چی نوشته گفته برای خودت هم خوبه !سی؟برای خودت هم خوبه!ینی حواست جم باسه ها!
سلام وبلاگ قشنگی داری اگر با تبادل لینک موافقی به من اطلاع بده
اولند سوم: اون دومند قبلی دومند دوم بود!! دومند سوم: یکی شما تو کشتی نوحین، یکی بوش!! سومند سوم: یکی به این مهدی خبر بده که میخواد به چه جنایتکاری لینک بده!! چهارمند سوم: من باهاس الآن برم با استاد تربیت بدنی صوبت کنم، شاهستی بذاره سر کلاسش نرم!! حکم انجمنی و حکم فدراسیونی مشکیم هم همرامه، که بگم من آخرشم، شاهستی یه فرجی بشه!! ولی فکر نکم لازم باشه!! همین که بگم من با لینچان (سارا) در تماسم، خودش کافیه!!
من اون خانومم که دو تا شمشیر داشت ها!
چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت ...|| چه بلاگ خوبی موفق باشی
سلام عزیزم ؛ سپاس به شما منت گذاشته سر زدید ؛ روزانه ازاین قبیل موارد بیشمار است آنقدر که مورد شما تقریبا در مقابل آنها خیلی عادیست ؛ به هر حال جای تامل دارد موفق باشید وبدرود.
لوگوت هم روی چشم. التماس هم نکن. فقط الان یه خورده سرم شلوغه . سرم که کچل شد در اولین فرصت حتما.
من در تایید سخنان جناب انسان باید بگم شما میتونید از مال دنیا دل بکنین٬ یه ماشین برای خودت بگیری و مسیر از خونه تا دانشگاه رو با ماشین خودت بری....
سخنان گوهر بار انسان چقدر تاییدیه به دنبال داشته!نمی دونستم در کنار چنین در گرانبهایی هستم!
سینا نگفته من دارم لیثانثم رو میگیرم!این ترم چهارمین ترم ترک تحسیلمه!
از دار دنیا یه کفش دارم و چند تا تیکه لباس!ماشینم کجا بود!اسبم بهم نمی دن تازه!هر چی حقوق می گیرم می دم کرایه ماشین.
چه طوری سارا ؟
خوبی ؟
ای نپرس که .......
سارا جون از مهربونیت متشکرم
خواهش می کنم!
(قابل توجه بعضی ها!)