چند روزی بود که مریض بودم و زیاد حالم خوب نبود
حالا هم خواستم یه چیزی بنویسم که حرف دلم رو بزنم دیدم این مطلب شاید خیلی هم بی ربط نباشه.
چقدر زیاده کم لطفی های زمونه......
کاری که ذهن انجام می دهد این است که دایم در حال جدا کردن و تقسیم کردن است و اما کاری که دل انجام می دهد این است که به همبستگی ها ویکی شدن ها توجه می کند ؛ همبستگی هایی که ذهن از دیدن آنها قاصر است . ذهن چیزی فراتر از کلمات را درک نمی کند .
ذهن تنها کلمات و مواردی که به طور منطقی درست به نظر میرسند را درک می کند. ذهن هیچ کاری به هستی ، زندگی و حقیقت ندارد و به خودی خود تنها از خیالات و افکار مختلف تشکیل شده است .
زندگی بدون ذهن امکان پذیر است ولی زندگی بدون « دل » غیر ممکن است و هر چه بیشتر انسان وارد عمق زندگی شود به مقدار بیشتری از دلش استفاده می کند .
همواره دل زنده باشید و شاد
هنوز خوب نشدی؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سه را!
آفرین
مرصی!!
خدا بد نده!!!!!!!!
داده بود که!گرفت دیگه!
بلاگاسکای هم شما رو دوست داره!! نخسوزن وقتی مطالبات (!!) خوب می ببیسین!!
همینه دیگه!
آخیییی
الان حالت چطوره؟
ایشاالله همیشه سالم باشی و از اینجور نوشته های خوب خوب بنویسی!
آبجیت :آرتا
دیگه سالم شدم!
سلام
نمیدونم چی بگم
راستی اگه خواستی بگو بهم بلینکیم
منتظرتم
آپدیت!!
سُد
سلام ....امیدوارم دیگه حالت بد نشه
بازم بیای و بنویسی
اومدم...
خدا رو شکر که از غذا هم اسم اون سینا از آب در اومدم، چون اگه از آب هم اسم اون سینا از غذا در می اومدم، خیلی بد می شد!!
!!!
دینگ دونگ
صنام هر روز بهتر از دوروز!
kash mishod to in donya faghat ba delemon kar mikardim vakasi saremon kola nemizasht! berooz kardam
ای کاش!
سارا خانومی الان حالت خوبه؟؟؟؟
خوبم دیگه.مرصی....
به طرز فجیعی باهات موافقم
:)
هی!یه نفر همراه دارم!
سلام.اتفاقی با وبلاگتون آشنا شدم.وبلاگ خوبی دارید.به من هم سر بزنید و به سرزمین عشاق بپیوندید.منتظرم.تا بعد...
ممنون.چشم حتما میام اونورا
سلام سارا خانم.
ولی بعضی وقتها دل زندگی آدم رو به سمت دره میبره.
شاد باشی و سری هم به ما بزن
آره همینطوره!به نظر من در دنیای کنونی هر دو با هم مفیدند. چون تقریبا همه دل رو زیر پا گذاشتن
سلام . امیدوارم که هر چه زودتر خوب شوید . به نظر من زندگی بدون ذهن وعقل هم ممکن نیست چرا که یکی از کارهای ذهن راهنمائی دل است و اینکه همیشه هم نمی شود به دل اعتماد کرد . موفق باشید .
تا حد زیادی باهات موافقم.البته فقط در شرایطی که همه کارشون شده سر هم کلاه بزارن و پیشروی کنن!
چیش دیریم دیریم رام دارام رام
چیش دیریم دیریم رام دیرام رام...
من میخام چند درصد با انسان مه آلود دوست شم!! من ریفیق زیاد دارم٬ یکیشم شما٬ ولی هر پنج هزار سال یه بار با کسی چند درصد دوث میشما!!
با من هم میشی؟
جون من....
خدا بد نده ....
:)
دیگه خوب شدم
همه درست باید سعی کرد جای ذهن و دل عوض نشه!همه در جای خودشون خیلی خوبن ...
درسته....
ولی زندگی تنها با دل هم صفایی داره که البته در دنیای کنونی محاله!
سلام سارا
سارا فکر می کنم خیلی احساسی بر خورد کردی بدون ذهن زندگی ممکن نیست ذهن باعث تمرکز و تجسم افکاری میشه که دل بدنبال آن است ولی در کل معتقدم هر دو لازم ملزوم یکدیگرند در کل میشه گفت ذهن ساختمانی مانند بدن و دل چون روح آن است
فکر میکنم اولین نفری بودم که راجع به این نوشته ات کامنت گذاشتم نه؟!!!!!
زندگی با دل هم صفایی داره ها.....
به طور کٌلمن با «من نه منم» متوافقم٬ ولی جزئا هیچ توافقی باهاش ندارم!! ذهن و دل لازم و ملزوم یکدیگه هستن٬ ولی از اون لحاظ (لحاظش اینه که بالاخره همه چی تو دنیا لازم و ملزومه!!) لازم و ملزومن!! به نظر من ذهن٬ کاملا٬ عمیقا٬ جدیدا٬ اکیدا٬ عقلا٬ شرعا٬ باطنا٬ میخخخخخخخخخریم!!
من دیگه به دلایل استراتژیک و به خاطر معنی و مفهوم مستقل جمله ای که ببشتم٬ جمله م رو کامل نیمیکنم!! علاقه مندان می توانند از طریق پست الکترونیکی٬ و یا از طریق ارسال نامه به نشانی تهران٬ صندوق پستی٬ از ادامه ی سخنان درِ و گوهر من باخبر شن!!
یادداشتهای روزانه ی کی؟؟؟؟؟ چون سارا که نیست! پس کی؟؟؟
سه را ! من هستم!هستم!اومدم!