-
تنبلی ژنتیکی ایرانی ها!
دوشنبه 18 خردادماه سال 1383 10:38
چند روز پیش که داشتم واسه آقای همسر مطلب می نگاشتم،یه چیز جالب دیدم.یه فیلسوف غربی(که طبق معمول اسمش رو یادم رفته )گفته بود که ایرانی ها عادت به تنبلی دارند که در انواع گوناگون در آنها دیده می شود:قدم زدنهای بیهوده در پارک،خواب بیش از حد،به تاخیر انداختن کارها،صحبت کردن بیش از اندازه و.... حالا یه سئوال؟ مگه اونا...
-
بازم شایعه؟!
شنبه 16 خردادماه سال 1383 10:25
دوباره شایعه زلزله ۷ ریشتری در تهران قوت گرفت.اینبار در سایتت بازتاب نوشته: تخلیه هفتاد درصدی خوابگاه دانشگاه شریف در اثر پیش بینی زلزله احتمالی آخه یکی نیست از این چیزا سر در بیاره؟ کاشکی بجای کامپیوتر می رفتیم زمین شناسی ،فیزیک یا یه چیز مرتبط با زلزله می خوندیم که لااقل تکلیفمون رو بدونیم! چند روز پیش هم تو سایت...
-
اسپاتی ها Gmail دارند؟
سهشنبه 12 خردادماه سال 1383 15:22
جماعت اینکه میگن به اسپاتی های فعال ، google از طریق بلاگر ایمیل داده راسته؟ منم رفتم اکانت قبلی که از پارسال از اسپات داشتم رو باز کردم اما بهم هیچی نداد؟ چجوری هاست؟
-
پاک پاک
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 15:26
بعضی وقتها فکر می کنم که یه مقدار کینه ای هستم و به سختی اشتباهاتم رو جبران می کنم. اما بعضی وقتها هم به خودم میگم بسه!اینقدر خودت رو ضایع نکن.هر چیزی حدی داره! بالاخره کدومش؟گیج شدم
-
خوب یا بد!
شنبه 9 خردادماه سال 1383 12:23
راستش در کنار اون همه ترس و بی رمق شدن پاها و ولو شدن ها و شب نخوابیدن ها و از هر صدایی ترسیدن ها و از هر تکانی پریدنها!(حتی تاپ تاپ قلب وقتی که خوابیدی!) برام خیلی جذاب بود!اگه قول بده خسارت نزنه و جونمون رو بگیره ماهی یه بار می پذیریمش اتفاقاتی که شنیده شد: ۱-بابایی در شهرستان بودند و فکر کردند که سرشون مثل دو دفعه...
-
مزاحم!
سهشنبه 5 خردادماه سال 1383 15:51
اینهمه انتظار کشیدم و آخرشم رفتم فرودگاه !!!! که یه استقبال جانانه انجام بدم!آخرشم یکی باهاش بود !(یه آخوند )همسفرش بود.خلاصه باید سنگین رنگین می شدیم و ....
-
۲ ساعت و نیم دیگه!
دوشنبه 4 خردادماه سال 1383 16:02
۶ ساعت پرواز جلو افتاد!اینم از مزایای داشتن پارتی! پیرو همون چند مطلب پیش که اعتماد،سرمایه اجتماعی و .....
-
یه کم دیگه....
دوشنبه 4 خردادماه سال 1383 12:12
-
یه روز و نصفی!
یکشنبه 3 خردادماه سال 1383 11:08
۳۷=۲۴+۱۳ ۳۷ساعت
-
تنها!
شنبه 2 خردادماه سال 1383 13:51
دل گرفته...... آخی .........
-
اعتماد ،سرمایه اجتماعی!
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1383 09:24
تو یکی از مقاله های جناب همسر که دیشب بازنویسی می کردمش اینطور آمده بود: در کره (همچون ایران!!)کسی که بر سر کاری می آید معاونان و همکارانش را از میان آشنایان خود انتخاب کرده و چون به یکدیگر اعتماد دارند ، در افراد جدیدالورود نیز این حس بوجود می آید!(این دیگه عین ایران نیست!!) اما در ژاپن چون افراد بر حسب توانایی ها...
-
چطوریه؟
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 11:36
همه توی وب که هستند در آرزوی صداقت و صفا و صمیمیت و از اینجور چیزا اند، اما وقتی تو واقعیت با خیلی هاشون برخورد می کنی،می بینی که بله!!!! میگند اگه اینطوری (یعنی:بی صفا،ریا کار و دوز و کلک)نباشی نمیشه زندگی کرد!اما من فکر می کنم اونطوری نبودم(لااقل با کسانی که ایمان نیاوردم که این خصوصیات رو داره)و هنوز تونستم زندگی...
-
چند تا خبر خنده دار از سایت بازتاب
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1383 09:58
نکته: من این سایت رو زیاد مطالعه می کنم و تقریبا همه مطالبش رو منطبق با واقعیت می دونم: * یک مرد 80 ساله هندی که تاکنون 90 بار عروسی کرده، قصد دارد با 10 زن دیگر از کشورهای آمریکا، ژاپن، مجارستان و آلمان که به او پیشنهاد ازدواج دادهاند، عروسی کند. او که نخستین ازدواجش با یک دختر ثروتمند به ناکامی انجامیده، با خود...
-
مارمولک!
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1383 15:22
بالاخره قرار شد ما هم مارمولک ببینیم (تا حالا ندیدیم!) از روی سی دی البته تا بعد بریم سینما! آقای همسر برامون تهیه کردند ،(چه همسریه)آخه وقت نداره ببره سینما
-
امروز
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1383 16:04
دیگه مامانم صداش در اومد! میگه دختر دادیمت شوهر هر روز که میایی اینجا! خوب تقصیر من نیست که! ۱-خونمون نزدیک مامانیناست! ۲-شوهرمون تا دیر وقت دنبال نون میره و من میمونم تهنای تهنا! ۳-بابا هم جدیدا بازنشست شده و من رو میرسونه تا خونه! ::همین::
-
بازگشت به یادداشتهای روزانه
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1383 14:14
اولا که بعد از مدتها به کامنتهای قبلی پاسخگویی کردم بعدش ::همیشه موقع برگشتن از اینجا تا خونه کلی فیلم سینمایی می بینم.هر کی رو می بینم نقاط ضعف و قوتش رو در می آرم و بعدش خودم رو می ذارم جای اونا و هزار تا چیزای جورواجور یاد میگیرم و کلی هم با خودم بحث می کنم تا در مورد کسی به نتیجه برسم.بعدش که می رسم خونه همش یادم...
-
ویرایش دوم
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1383 12:25
اول داشتم در مورد اینکه شهامت داشته باشیم و بتونیم درست زندگی کنیم قلم فرسایی می کردم اما دیدم یه چیز مهمتر این وسط هست.هیچ فکر کردید که چقدر آدم خل و چل اطرافمون رو اشغال کرده در حالیکه ظاهرشون نشون نمیده!و شاید به نظر خوشون هم هیچ نمی یاد که مشکلی دارن.چند روز پیش من با یکی از اونها برخوردی داشتم.البته ابتدا نمی...
-
انتقاد خاتمی از نقطهچین
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1383 14:30
خاتمى با انتقاد از پخش یک طنز در صداوسیما که گرانى همه چیز را به گران شدن بنزین نسبت داده بود، اضافه کرد: نمىشود که به محض گران شدن بنزین، همه چیز گران شود. راستش خیلی وقته می خوام یه مقداری هم در رابطه با مسایل روز جامعه یا همون سیاست اجتماعی یه کمی صحبت کنم اما همش می گم ولش کن اینبار دیگه خاتمی یه حرفی زد که نتونم...
-
بنام دوست
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1383 11:12
دوباره خستهام از شعرهای تکراری تو هم چرا غزل تازهای نمیباری نسیم سبز نگاهت نمیوزد بر دل بگو که از دل تنگم تو نیز بیزاری ولی حضور تو حس میشود درون دلم و عطر یاد تو در شعرهای من جاری من خزان زده را با بهار نسبت نیست به احترام تو روییدنی شدم آری دوباره تشنهی یک جرعه شعر دیدارم بیا که از غزل عاشقانه سرشاری هنوز عکس...
-
چطور میشه؟
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 14:36
چطور میشه که کسی رو دوست داشته باشی ولی اون تو رو نه؟ چطور میشه که به کسی اعتماد کنی ولی اون به تو نه! چطور میشه که دلت پیش کسی باشه ولی نتونی بهش بگی؟ چطور میشه که تو رویا قشنگ می بافی اما تو واقعیت نه؟ چطور میشه که بخوای اما نتونی؟ چطور میشه که همه با هم صاف و صادق باشن؟ چطور میشه که بعضی چیزایی رو که می بینی،...
-
بهترین نهانکاران
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1383 11:36
همه ی آنهایی که پیاپی کامیاب می شوند دارای حیله گری عمیقی هستند آنان لغزش ها و ناتوانی های خود را همواره یکسره توانایی می نمایانند : و از اینرو آنان می باید این لغزش ها و ناتوانی ها را بگونه ای نامعمول به خوبی و به روشنی باز شناسند. نیچه
-
خوابگردها
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1383 16:08
نمیدونم این رو خوندین یا نه : در شهری که من به دنیا آمدم، زنی با دخترش زندگی می کرد و هر دو در خواب راه می رفتند. در باغ مه گرفته شان به هم رسیدند. مادر به سخن در آمد و گفت:«تویی، تو دشمن من! تویی که جوانی مرا تباه کردی و زندگی ات را بر ویرانه های زندگی من ساختی! کاش می توانستم تو را بکشم.» پس دختر به سخن در آمد و...
-
چرا؟
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1383 11:19
به راستی چرا ؟ بعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه، بعضیها شعرشان کهنه است، فکرشان نو، بعضیها شعرشان نو است، فکرشان کهنه، بعضیها یک عمر زندگی میکنند برای رسیدن به زندگی، بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان خدا گران میفروشند. بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفکر جماعت نه، بعضیها در حسرت پول...
-
*****فراتر از رویاهای خویش به پرواز درخواهی آمد*****
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 11:54
رها ساز خود را از آنچه مانع میشود آنی بشوی که می خواهی . از همه ی تردیدها که به توان خود و به رویاهای ارزشمند خود داری ، و از این توهم که آنها را فراچنگ نمی توان آورد ، یا که آنها خواستههای راستین تو نیستند ... خود را رها کن از همه گذشته ها . زیبایی های دیروز همچنان از آن تواند ، در خاطرههایت ; اما آنچه را میخواهی...
-
13 به در
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1383 17:51
امروز هم رفتیم آخرین مناسک نوروزی رو بجا آوردیم.ایشاللاه از شنبه راحتتر و به دور از استرس هستیم در خدمتتون.آخه تو خونه تا میشینم پای کامپیوتر همه صداشون در میاد!!!!!!!!
-
تعطیلات نوروزی
شنبه 8 فروردینماه سال 1383 18:14
چند روز اول نوروز که از من خبری نبود ، رفته بودم گرگان.نهارخوران و آبشارها ی دوقلوی زیارت چه کیفی داشت!واقعا عالی بود حتما اونجاها برید خیلی قشنگن.
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1382 21:53
فقط اومدم سال نو رو تبریک بگم .سال خوب و خوشی داشته باشید تا بعد.....
-
بحث۲
شنبه 23 اسفندماه سال 1382 10:22
امروز به وبلاگ مهران که سر زدم ، دیدم از دردهای مشترک سخن گفته شده.در رابطه با مشکلات اجتماعی ما ایرانیان.تقریبا همون چیزایی که من می خواستم در رابطه باهاشون بحث کنیم. اینکه خیلی از ماها به محض اینکه مورد احترام قرار بگیریم خودمان را گم می کنیم . اینکه نوآوری ها را به مُدی مسخره تبدیل می کنیم! اینکه ثابت کرده ایم که...
-
نتیجه بحث۱
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1382 13:39
خیلی دلسرد شدم از اینکه کسی حال تبادل فکری نداره! نمی دونم دیگه چی بگم!یکی از علاقه مندیهای من اینه که سر موضوع خاصی بحث جمعی بکنم و در آخر نتیجه ای برای من و مخاطبام داشته باشه.اما به زور که نمیشه کسی رو مخاطب کرد.اونم گوش نمیده و فقط سرش رو تکون میده اینجوری: پس این لینکها رو یه نگاه بندازین: شام غریبان میدون محسنی...
-
بحث۱
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 09:59
پست قبلی رو که نوشتم می خواستم سئوالاتم رو در مسیر دیگری مطرح کنم اما اول می خوام ببینم آخر این بحثها نتیجه ای داره یا نه؟به عبارتی آیا همگی می خواهیم که در رابطه با موضوعی بطور کامل بحث کنیم و به نتیجه ای برسیم یا نه آخرش هر کی مخالفه یا می ذاره میره یا دعوا و سب و شتم و یا ..... پس موضوع امروز باشه: ۱-چقدر تغییر...