ویرایش دوم

اول داشتم در مورد اینکه شهامت داشته باشیم و بتونیم درست زندگی کنیم قلم فرسایی می کردم اما دیدم یه چیز مهمتر این وسط هست.هیچ فکر کردید که چقدر آدم خل و چل اطرافمون رو اشغال کرده در حالیکه ظاهرشون نشون نمیده!و شاید به نظر خوشون هم هیچ نمی یاد که مشکلی دارن.چند روز پیش من با یکی از اونها برخوردی داشتم.البته ابتدا نمی دونستم که ... اما بعد از چند جمله ای که از دهان مبارکشون در اومد همه چی کاملا روشن شد.طرف تو تهران زندگی می کنه!خونشون تو گیشا ست بعدش نمی دونه پل گیشا کجاست اونوقت لیسانس زبان از دانشگاه تهران گرفته و حالا اومده سر کار!!

مثلا همون آقای دوربینی شبکه اول رو دیدین؟طفلی می گفت از مردم می خوام راهم رو ادامه بدن!! اما خل و چل تر از اون مسئولین خبرسراسری شبکه ۱ بودن که این گزارش مسخره رو پخش کردن.
فکرش رو بکنین اگه تعداد این خل و چل ها زیاد بشه چی می شه؟
مثل اینکه منم یکی از اونا شدم

انتقاد خاتمی از نقطه‌چین

خاتمى با انتقاد از پخش یک طنز در صداوسیما که گرانى همه چیز را به گران شدن بنزین نسبت داده بود، اضافه کرد: نمى‌شود که به محض گران شدن بنزین، همه چیز گران شود.

راستش خیلی وقته می خوام یه مقداری هم در رابطه با مسایل روز جامعه یا همون سیاست اجتماعی یه کمی صحبت کنم اما همش می گم ولش کن اینبار دیگه خاتمی یه حرفی زد که نتونم ساکت بشینم.این آقاهه فکر کرده مردم هیچ چی حالیشون نیست!چی شد پس اون صف گوشت واستادن ها!صف روغن واستادن ها!حالا از نقطه چین ایراد میگیره که یعنی چی همه چی رو نسبت دادن به بنزین!!!!! انگار تو این مملکت نیست! خوابه آقاهه!حالا الان که همه چی میره بالا می گن بخاطر بنزین بوده.سری دوم که مهر ماه همه چی میره بالا واسه چیه؟خرجی مدرسه بچه ها بالا میره؟

واقعا نا امید کننده است که سران مملکت ما افرادی این چنینی باشند.چند وقت پیش تو اخبار یه کشور اروپایی رو گفت (که اسمش دقیقا یادم نیست.سوئیس؟سوئد؟ایسلند؟خلاصه یه س توش داشت)که همه از متخصصین تراز اول بودن و پیرترینشون۳۴ ساله بود و همه مردم می تونستن از طریق اینترنت از همه فعالیتها و برنامه های در دست اقدام وزرا اطلاع پیدا کنند.فکر کنید ایران هم اونجوری بشه!

بنام دوست

دوباره خسته‌ام از شعرهای تکراری

تو هم چرا غزل تازه‌ای نمی‌باری

نسیم سبز نگاهت نمی‌وزد بر دل

بگو که از دل تنگم تو نیز بیزاری

ولی حضور تو حس می‌شود درون دلم

و عطر یاد تو در شعرهای من جاری

من خزان زده را با بهار نسبت نیست

به احترام تو روییدنی شدم آری

دوباره تشنه‌ی یک جرعه شعر دیدارم

بیا که از غزل عاشقانه سرشاری

هنوز عکس تو زیباست مثل روز نخست

درون قلب من آری اگرچه ز نگاری

وضو گرفته‌ام امشب برای دیدارت

و خسته از همه دیدارهای تکراری